آنکه باعث خفتن فتنه و برقراری آرامش گردد. آنکه فتنه را فرونشاند: خشمت اندر سوز خصم و نهیت اندر شر خلق ف تنه آتش کش است و آتش فتنه نشان. فرخی. شاد باش ای مطاع فتنه نشان ای ز امن تو خفته فتنه، ستان. ابوالفرج رونی. ’فتنه’ بنشست و برگشاد زبان گفت، ای شهریار فتنه نشان. نظامی. رجوع به فتنه شود
آنکه باعث خفتن فتنه و برقراری آرامش گردد. آنکه فتنه را فرونشاند: خشمت اندر سوز خصم و نهیت اندر شر خلق ف تنه آتش کش است و آتش فتنه نشان. فرخی. شاد باش ای مطاع فتنه نشان ای ز امن تو خفته فتنه، ستان. ابوالفرج رونی. ’فتنه’ بنشست و برگشاد زبان گفت، ای شهریار فتنه نشان. نظامی. رجوع به فتنه شود
مفتون شدن. (یادداشت بخط مؤلف). فریفته شدن. سخت پای بند گشتن: بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وار تا چند گه چون او بخورند و فرومرند. ناصرخسرو. فتنه فروکشتن از او دلپذیر فتنه شدن نیز بر او ناگزیر. نظامی. ابتدای توبه او آن بود که بر کنیزکی فتنه شد چنانکه قرار نداشت.... (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به فتنه شود
مفتون شدن. (یادداشت بخط مؤلف). فریفته شدن. سخت پای بند گشتن: بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وار تا چند گه چون او بخورند و فرومرند. ناصرخسرو. فتنه فروکشتن از او دلپذیر فتنه شدن نیز بر او ناگزیر. نظامی. ابتدای توبه او آن بود که بر کنیزکی فتنه شد چنانکه قرار نداشت.... (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به فتنه شود
قبضۀ شمشیر و کارد و جز آن که مرصع باشد و یا تارهای طلا و نقره درآن کوفته باشند. (ناظم الاطباء). آن است که اول بر قبضۀ شمشیر و امثال آن کنده کنند و بعد از آن طلا یا جواهر بر او نشانند.... (آنندراج). آنچه قبضه های تیغ و غیره تارهای کنده طلا در آن کوفته می نشانند بطوری که نقوش گلها پدید آید. (غیاث اللغات) : شدم اشرف گرفتار گل اندامی که از خونم غلاف خنجر نازش جواهر ته نشان باشد. محمد سعید اشرف (آنندراج). خون شد فسرده در دل اندوه پیشه ام شد ته نشان ز ریزۀ یاقوت شیشه ام. علی رضا شوشانی (از آنندراج)
قبضۀ شمشیر و کارد و جز آن که مرصع باشد و یا تارهای طلا و نقره درآن کوفته باشند. (ناظم الاطباء). آن است که اول بر قبضۀ شمشیر و امثال آن کنده کنند و بعد از آن طلا یا جواهر بر او نشانند.... (آنندراج). آنچه قبضه های تیغ و غیره تارهای کنده طلا در آن کوفته می نشانند بطوری که نقوش گلها پدید آید. (غیاث اللغات) : شدم اشرف گرفتار گل اندامی که از خونم غلاف خنجر نازش جواهر ته نشان باشد. محمد سعید اشرف (آنندراج). خون شد فسرده در دل اندوه پیشه ام شد ته نشان ز ریزۀ یاقوت شیشه ام. علی رضا شوشانی (از آنندراج)